English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
post time U زمان شروع اسبدوانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
break U جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
breaks U جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
speed U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeding U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeds U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
commencement of employment U زمان شروع اشتغال
initial setting time of concrete U زمان شروع گرفتن سیمان
early start U زودترین زمان شروع یک فعالیت
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
response U 1-زمان بین شروع یک عمل کاربر
responses U 1-زمان بین شروع یک عمل کاربر
sailing date U تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
late time U زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
block time U زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
helo U پیام عمومی شروع کار که دریک سیستم اشتراک زمان توسط ترمینالها بکار می رود
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
splash screen U صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
times U زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
timed U زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
time U زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
lapped U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
cycle U زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycled U زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycles U زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
circuits U پیست اسبدوانی
circuit U پیست اسبدوانی
conditions U مقررات و شرایط اسبدوانی
grasses U چمن مسیر اسبدوانی
grass U چمن مسیر اسبدوانی
boys U سوارکار مسابقه اسبدوانی
turf U پیست چمن اسبدوانی
boy U سوارکار مسابقه اسبدوانی
start off U شروع کردن شروع شدن
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
stretch U قسمت اخر مسیر اسبدوانی
stretched U قسمت اخر مسیر اسبدوانی
free legged U بدون کلاف پا در مسابقه اسبدوانی
stretches U قسمت اخر مسیر اسبدوانی
early foot سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
posted U تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
highweight handicap U مسابقه اسبدوانی با امتیازمتفاوت وزن
flat race U مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
posts U تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
post U تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
post- U تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
training track U مسیر تمرینی مسابقه اسبدوانی
barriers U نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
patrol judge U داور برج طول مسیر اسبدوانی
clubhouse turn U انحنای پیست اسبدوانی پس ازخط پایان
barrier U نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
turfman U صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
condition book U کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
handride U اسبدوانی بدون کمک مهمیز یاشلاق
steeplechase U اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
steeplechases U اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
track U پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
pole U چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
poles U چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
tracks U پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracked U پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiation U شروع کار شروع
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
presenting U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presented U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
presents U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
classic U مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
classics U مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
fasts U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
Redo it. Do it over again. U از سر شروع کن
right of begin U حق شروع
kick off U شروع
inception U شروع
get-go <idiom> U شروع
open fire U شروع
kick-off <idiom> U شروع
beginnings U شروع
beginning U شروع
incipience or ency U شروع
opening U شروع
inchoation U شروع
openings U شروع
onset U شروع
attempted U شروع به جرم
outbreak U شروع حادثه
starter U شروع کننده
restart U شروع مجدد
outbreaks U شروع حادثه
attempted theft U شروع به سرقت
attempt U شروع به جرم
start in <idiom> U شروع کار
initial point U نقطه شروع
attempting U شروع به جرم
attempts U شروع به جرم
beginning of negotiations U شروع مذاکره
restart U شروع دوباره
here goes nothing <idiom> U آماده شروع
warm start U شروع گرم
beginning of message U شروع پیام
splash line U خط شروع غواصی
line of departure U خط شروع حمله
kick off <idiom> U شروع کردن
headstart U امتیاز در شروع
set about <idiom> U شروع کردن
shove off <idiom> U شروع ،ترک
take on <idiom> U شروع به همکاری
take up <idiom> U شروع یک سرگرمی
streek U شروع کردن
began U شروع کرده
proceed with deliberations U شروع مذاکرات
to strike into U شروع کردن
firing line U خط شروع تیراندازی
start key کلید شروع
start of heading U شروع عنوان
starting platform U سکوی شروع
start of taxt U شروع متن
starting gate U دروازه شروع
start signal U علامت شروع
tee off U شروع کردن
start element U عنصر شروع
take up <idiom> U شروع کردن
incipit U شروع و اغاز
start bit U بیت شروع
beginning of message U شروع پیغام
trig U خط شروع مسابقه
origin U نقطه شروع
touch off <idiom> U شروع کاری
terminus a que U نقطه شروع
lis mota U شروع دعوی
scratch line U خط شروع مسابقه
starting block U سکوی شروع
embark upon U شروع کردن
set in U شروع کردن
burgeoned U شروع برشدکردن
zeroes U محل شروع
jump off U شروع حمله
zero U محل شروع
rise and shine U شروع بیداری
jump off U شروع بحمله
initials U نقط ه شروع
alphas U اغاز شروع
initialing U نقط ه شروع
burgeon U شروع برشدکردن
set out U شروع بکارکردن
value U نقط ه شروع
commencing U شروع کردن
commences U شروع کردن
burgeoning U شروع برشدکردن
initialling U نقط ه شروع
kick off U شروع حمله
burgeons U شروع برشدکردن
initialed U نقط ه شروع
initialled U نقط ه شروع
initial U نقط ه شروع
resumption U تجدید شروع
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com